دوشنبه 11 6 1392

 

امام صادق(ع) را بهتر بشناسيم

پديد آورنده : محمدالله اكبري ، صفحه 70

(بخش اول)

نام شريفش جعفر، كنيه اش ابوعبدالله و ابواسماعيل و لقبهايش فاضل، قائم، طاهر، كافل، منجي و مشهورترين آنها صادق بود. درروز جمعه هفدهم ربيع الاول سال 83 هجري قمري هنگام طلوع فجر درمدينه چشم به جهان گشود و در بيست و پنجم شوال سال 148 هجري قمري در سن شصت و پنج سالگي در مدينه چشم از جهان فرو بست ودر كنار پدر و جد (امام باقر و امام سجاد(ع) و عموي جدش (امام جسن مجتبي (ع » در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. پدرش 26ساله بود كه او زاده شد. دوازده سال از عمر شريفش را در كنارجدش امام سجاد(ع) و نوزده سال را در كنار پدرش امام باقر(ع)گذراند. مدت امامت آن گرامي 34 سال بود كه حدود هجده سال آن(132-114ه ) همزمان با حكومت امويان بود و شانزده سال آن(148-132 ه ) همزمان با حكومت عباسيان.

آن حضرت با پنج تن از خلفاي بني اميه هشام بن عبدالملك(125-105 ه )، وليد بن يزيد (126-125ه)، يزيد بن وليد(1267ه)، ابراهيم بن وليد (127ه) و مروان بن محمد ملقب به حمار (132-127ه) و دو تن از خلفاي بني عباس ابوالعباس سفاح(132-136) و ابو جعفر منصور (158-136ه) معاصر بود.

در مدت امامت آن حضرت در قلمرو اسلام حوادث مهمي روي داد. تني چند از علويان عليه حكومت وقت قيام كردند. زيد بن علي بن الحسين پسر امام سجاد(ع) در سال 121 هجري عليه هشام بن عبدالملك اموي در كوفه قيام كرد و به شهادت رسيد. يحيي پسرزيد نيز چند سال بعد در خراسان قيام كرد و كشته شد. محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه نوه امام حسن مجتبي(ع) نيز در سال 145 هجري عليه حكومت عباسي عليه منصور دوانيقي در مدينه قيام كرد ولي كارش به جايي نرسيد و كشته شد. برادر اين محمد،ابراهيم بن عبدالله هم در همان سال در بصره عليه منصور قيام كرد و كشته شد. از جمله مهمترين حوادث سياسي اجتماعي دوران امامت امام صادق(ع) انتقال حكومت از امويان به عباسيان بود.

عباسيان كه از سال 100 هجري يك نهضت فرهنگي پنهاني را بنيادكرده بودند و عليه امويان در خراسان مخفيانه تبليغ مي كردندسرانجام در سال 129 هجري به يك قيام نظامي به رهبري ابومسلم خراساني دست زدند و در سال 132 هجري ابوالعباس سفاح را دركوفه به خلافت رساندند و در همان سال مروان حمار آخرين خليفه اموي در مصر به دست سپاه خراسان كشته شد.

در دوره امامت امام صادق(ع) مسلمانان بيش از پيش به علم ودانش روي آوردند و در بيشتر شهرهاي قلمرو اسلام بويژه درمدينه، مكه، كوفه، بصره و... مجالس درس و مناظره هاي علمي دايرو از رونق خاصي بر خور دار گرديد. در اين مدت و با استفاده ازفرصت به دست آمده امام صادق(ع) توانست علوم و معارف اهل بيت را بيان كرده در همه جا منتشر كند. سفرهاي اجباري و اختياري امام به عراق و به شهرهاي حيره، هاشميه و كوفه و مدتي اقامت در كوفه و برخورد با اربابان ديگر مذاهب فقهي و كلامي نقش بسزايي در معرفي علوم اهل بيت و گسترش آن در جامعه داشت. دراين شهرها مدينه، كوفه، حيره، هاشميه و مكه در ايام حج گروههاي مختلف براي فراگيري دانش نزد آن حضرت مي آمدند و ازدرياي دانش او بهره مي بردند. بزرگان اهل سنت چون مالك بن انس،ابوحنيفه، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، ابن جريح، روح ابن قاسم و... ريزه خوار خوان دانش بيكران او بودند. آن اندازه كه دانشمندان و راويان از او حرف و حديث نقل كرده و از دانش وي بهره برده اند از هيچ يك از ديگر ائمه و ديگر خاندان اهل بيت،آن اندازه نقل نكرده اند. هيچ محدث و فقيهي به اندازه آن حضرت مساله پاسخ نگفته است. بر خورد وي با گروههاي مختلف مردم سبب شد كه آوازه شهرتش در دانش و بينش ديني، علم و تقوي، سخاوت وجود و كرم و... در تمام قلمرو اسلام طنين انداز شود و مردم ازهر سو براي استفاده از دانش بيكران وي رو سوي او كنند.

دانشمندان علم حديث شمار كساني را كه مورد اعتماد بوده اندراويان ثقه و از آن حضرت حديث نقل كرده اند تا چهار هزار نفررا نوشته اند.

ظاهرا نخستين بار ابن عقده اين شمارش را انجام داده است. (نك مناقب، 4/369 دارالاضواء) شيخ طوسي در كتاب رجال خود سه هزار ودويست و سي و چهارتن از اين راويان از جمله دوازده زن را نام برده است. (نك: رجال طوسي، اصحاب الصادق(ع » در اين دوره علوم و فلسفه ايراني، هندي و يوناني به حوزه اسلامي راه يافت وبازار ترجمه علوم گوناگون از زبانهاي مختلف به زبان عربي گرم و پررونق گرديد. همچنين مكتبهاي كلامي و فرقه هاي مذهبي و فقهي در اين عصر پايه گذاري شد. مناظرات امام صادق(ع) با اربابان دانشهاي گوناگون چون پزشكان، فقيهان، منجمان، متكلمان، صوفيان و... بويژه مناظرات وي با ابوحنيفه مشهور و در منابع شيعه وسني ثبت است. (نك مناقب: 4/305-233، كشف الغمه: 2/430-367) به عنوان مثال چگونگي گردش خون در بدن و وظائف گلبولها را امام صادق(ع) دست كم هزار سال پيش از دانشمندان غربي بيان كرده است. (بنگريد: توحيد مفضل).

شمايل

بيشتر شمايل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنكه كمي باريكتر و بلندتر بود. مردي بود ميانه بالا، افروخته روي،پيچيده موي و پيوسته صورتش چون آفتاب مي درخشيد. در جواني موهاي سرش سياه بود. بيني اش كشيده و وسط آن اندكي بر آمده بودو برگونه راستش خال سياهي داشت. محاسن آن جناب نه زياد پرپشت و نه زياد تنك بود. دندانهايش درشت و سفيد بود و ميان دودندان پيشين آن گرامي فاصله داشت. بسيار لبخند مي زد و چون نام پيامبر برده مي شد رنگ رخسارش زرد و سبز مي شد. در پيري سفيدي موي سرش بر وقار و هيبتش افزوده بود.

آراستگي ظاهر

بسيار با ابهت بود. چندانكه چون دانشمندان زمانش به قصدپيروزي بر او براي مناظره هاي علمي به ديدارش مي رفتند، باديدن او زبانشان بند مي آمد. همواره با وقار و متين راه مي رفت و به هنگام راه رفتن عصا در دست مي گرفت. ظاهرش هميشه مرتب ولباسش اندازه بود. به وضع ظاهر خود بسيار اهميت مي داد. موهاي سر و صورتش را هر روز شانه مي زد. عطر به كار مي برد و گل مي بوئيد. انگشتري نقره بانگين عقيق در دست مي كرد و نگين عقيق بسيار دوست مي داشت. هنگام نشستن گاه چهار زانو مي نشست و گاه پاي راست را بر ران چپ مي نهاد. در اتاقش نزديك در و رو به قبله مي نشست.  لباسهايش را خود تا مي كرد. گاه بر تخت مي خوابيدو گاه بر زمين. چون از حمام بيرون مي آمد لباس تازه و پاكيزه مي پوشيدو عمامه مي گذاشت.

لباس پوشيدن

در لباس پوشيدن هم ظاهر را حفظ مي كرد و هم توانايي مالي را ومي فرمود: «بهترين لباس در هر زمان، لباس معمول مردم همان زمان است.» هم لباس نو مي پوشيد و هم لباس وصله دار. هم لباس گران قيمت مي پوشيد و هم لباس كم بها و مي فرمود: «اگر كهنه نباشد، نو هم نيست.» لباس كم بها و زبر را زير و لباس نرم وگران قيمت را روي آن مي پوشيد و چون «سفيان ثوري » زاهد به وي اعتراض كرد كه «پدرت علي (ع) لباسي چنين و گرانبهانمي پوشيد» فرمود: «زمان علي (ع) زمان فقر و نداري بود واكنون همه چيز فراوان است. پوشيدن آن لباس در اين زمان لباس شهرت است و حرام خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد و چون به بنده اش نعمتي مي دهد، دوست دارد بنده اش آن را آشكار كند.

سپس آستين را بالا زد و لباس زير را كه زبر و خشن بود، نشان داد و فرمود: «لباس زبر و خشن را براي خدا پوشيده ام و لباس روئين را كه نو و گرانبها است براي شما.» هنگام احرام وانجام فريضه حج برد سبز مي پوشيد و به گاه نماز پيراهن زبر وخشن و پشمين. لباس سفيد را بسيار دوست داشت و چون به ديدن ديگران مي رفت آن را برتن مي كرد. نعلين زرد مي پوشيد و به كفش زرد رنگ و سفيد علاقه مند بود.

غذا خوردن

به هنگام غذا خوردن چهار زانو مي نشست و گاهي هم بر دست چپ تكيه مي كرد و غذا مي خورد. رعايت بهداشت را بويژه به هنگام غذاخوردن بسيار مهم مي شمرد. همواره هم پيش از غذا خوردن دستانش را مي شست و هم بعد از غذا، با اين تفاوت كه پيش از غذا دستانش را بعد از شستن، با چيزي چون حوله خشك نمي كرد ولي پس از غذاآنها را مي شست و خشك مي كرد. اگر هنگام غذا خوردن دستانش تميزبود آنها را نمي شست. هميشه غذا را با گفتن «بسم الله » شروع مي كرد و با جمله «الحمدالله » به پايان مي برد. نيز غذا را بانمك آغاز و با سركه تمام مي كرد. به هنگام خوردن غذا«الحمدلله » بسيار مي گفت و نعمتهاي خدا را سپاس مي گفت. غذارا داغ نمي خورد بلكه صبر مي كرد تا معتدل شود، ميل مي كرد. به وقت خوردن از آن قسمت ظرف كه مقابلش بود غذا مي خورد. هيچگاه در حال راه رفتن غذا نمي خورد. و هيچ وقت شام نخورده نمي خوابيد. همواره به اندازه غذا مي خورد و از پرخوري پرهيزمي كرد. بعد از غذا خوردن خلال مي كرد.

عبادت

امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اكابر زهاد بود. از سه حال خارج نبود: يا روزه داشت، يا نماز مي خواند و يا ذكر مي گفت. چون روزه مي گرفت بوي خوش به كار مي برد و بعد از ماه رمضان بي درنگ زكات فطره روزه خود، خانواده و خدمتكارانش را مي پرداخت.

شبهاي قدر را اگرچه مريض بود تا صبح در مسجد به نيايش وعبادت مي گذراند. چون نيمه شب براي خواندن نماز شب بر مي خاست با صداي بلند ذكر مي گفت و دعا مي خواند تا اهل خانه بشنوند وهركس بخواهد براي عبادت برخيزد. هنگامي كه ماموران حكومت براي دستگيري وي شبانه از ديوار منزلش وارد مي شدند، او را درحال راز و نياز با تواناي بي همتا يافتند. آن گرامي ذكر ركوع وسجود را بسيار تكرار مي كرد.

امام صادق(ع) خداوند را همه جا حاضر و او را بر اعمال خودناظر مي دانست. از اين رو به گاه نيايش مجذوب خداوند مي شد. مالك بن انس مي گويد: «با امام صادق بر او درود خداي باد حج گزاردم، به هنگام تلبيه هرچه مي كوشيد تا لبيك بگويد، صدايش درگلو مي ماند و چنان حالتي به او دست مي داد كه نزديك بود ازمركبش به زير افتد. گفتم: چاره اي نيست بايد لبيك گفت. فرمود:

چگونه جرات كنم لبيك بگويم، مي ترسم خداوند بگويد: «نه لبيك » چون زبان به لبيك مي گشود، آن قدر آن را تكرار مي كرد كه نفسش بند مي آمد. قرآن را بسيار بزرگ مي داشت و آن را در چهارده بخش قرائت مي فرمود.

برنامه زندگي

كار

امام صادق(ع) در زندگي برنامه اي منظم داشت و هركاري را به موقع انجام مي داد; چنانكه خود فرمود: «بي حيا بي ايمان است وبي برنامه بي چيز» مجلس درس و بحث و مناظره ها و مذاكرات علمي با شاگردان، ياران و سران مذاهب ديگر وقت معيني داشت وپرداختن به امور زندگي و كار در مزرعه و باغ نيز وقت خاص خودش را.

آن حضرت ياران و پيروان خود را به كسب مال حلال تشويق مي كرد واز آنان مي خواست كه در كار خود كوشا باشند و از هرگونه تنبلي و كسالت دوري كنند. كار كردن و تجارت را موجب عزت و سربلندي انسان مي دانست و مي فرمود: «صبح زود براي به دست آوردن عزت خود برويد.» ولي تاكيد مي كرد كه تجارت بايد سالم باشد و كسب در آمد از راههاي درست و مشروع باشد.

آن گرامي هرگونه كوشش و تلاش را براي توسعه زندگي خود وخانواده، حج و زيارت رفتن، صدقه دادن و صله رحم كردن را تلاش براي آخرت مي دانست نه دنيا. تنها به كار و كوشش سفارش نمي كرد،بلكه خود نيز كار مي كرد و در روزهاي بسيار گرم تابستان، عرق ريزان در مزرعه و باغ خود كار مي كرد. باغش را بيل مي زد وآبياري مي كرد. يكي از يارانش مي گويد: «آن حضرت را در باغش ديدم، پيراهني تنگ، زبر و خشن در برو بيل در دست باغ راآبياري مي كرد و عرق از سرو صورتش سرازير بود. گفتم: «اجازه بفرماييد من كار را انجام دهم.» فرمود: «من كسي را دارم كه اين كارها را انجام دهد، ولي دوست دارم كه مرد در راه به دست آوردن روزي حلال از گرمي آفتاب آزار ببيند و خداوند ببيند كه من در پي روزي حلال هستم. » يكي از يارانش كه آن حضرت را در يك روز بسيا گرم تابستان ديد كه كار مي كند، معترضانه گفت:

«فدايت شوم، شما با مقام والايي كه نزد خداوند داري وخويشاوندي نزديكي كه با پيغمبر داري، در چنين روزي، اين گونه سخت كار مي كني؟» امام(ع) پاسخ داد: «در طلب روزي حلال بيرون آمدم تا از چون تويي بي نياز شوم.» امام صادق(ع) هم خود كارمي كرد و هم غلامان و خدمتكاران خود را به كار وا مي داشت و هم كارگران روز مزد را به كار مي گرفت. هر وقت كارگري را به كارمي گرفت پيش از خشك شدن عرقش مزدش را مي پرداخت. هنگام برداشت خرما هم در جمع آوري آن كمك مي كرد و هم در وزن كردن آن. و هم به هنگام فروش و تقسيم بر فقرا و نيازمندان.

تجارت

امام صادق(ع) نه تنها پيروان و يارانش را به كارهاي درست وتجارت صحيح تشويق مي كرد بلكه خود نيز گاهي به تجارت مي پرداخت.اما نه به دست خويش. بلكه سرمايه اش را در اختيار كارگزاران وافراد مطمئن قرار مي داد تا با آن تجارت كنند. چون مي شنيد كه سودي برده و روزي به او رسيده شادمان مي شد. با اين حال برتجارت سالم بسيار تاكيد داشت و هنگامي كه كارپرداز وي مصادف كه با سرمايه وي به تجارت مصر رفته بود، با سودي كلان باز گشت فرمود: «اين سود خيلي زياد است با كالاها چه كرديد كه چنين سود هنگفتي به دست آورديد؟» مصادف پاسخ داد: «چون به مصرنزديك شديم از كاروانهاي كه از مصر مي آمدند از وضع كالاي خويش پرسيديم. دانستيم كه اين كالا مورد نياز مردم مصر است و دربازار آنجا بسيار ناياب است. از اين رو با هم پيمان بستيم كه كالايمان را جز در برابر هريك دينار سرمايه يك دينار سود، كمترنفروشيم، اين بود كه سود زيادي برديم.»

امام(ع) فرمود:«سبحان الله، عليه مسلمانان هم پيمان مي شويد كه كالايتان راجز در برابر هر دينار سرمايه يك دينار سود كمتر نفروشيد!»سپس اصل سرمايه اش را برداشت و فرمود: «من را به اين سودنيازي نيست. اي مصادف، چكاچك شمشيرها از كسب روزي حلال آسان تراست.» چون امام(ع) اين گونه سود بردن را اجحاف در حق مسلمانان مي دانست به كارگزار خود اعتراض كرد و از آن سود چيزي بر نگرفت.


X